ايرج رحمان پور

استاد ايرج رحمان پور

ایرج رحمان ‌پور را می توان ستاره ی آوازهای بومی در سالیان اخیر دانست. چه، هیچ هنرمند لرستانی در سه دهه ی گذشته تا کنون به اندازه‌ ی ایرج زحمات و مشقات مربوطه را در جهت ارائه آثار هنری خصوصاً موسیقی مقامی و فولکلوریک لری متحمل نگردیده ‌است و کمتر کسی با چنین استقبالی از طرف مخاطبین مواجهه گردیده ‌است. تردیدی نیست هنرمندان زیادی در طول مدت مذکور آثار قابل توجهی ارائه نموده و به هر طریق ممکن، دین خود را به فرهنگ موسیقیایی استان ادا نموده‌اند. اما ایرج گوی سبقت را از همه‌ ی این دوستان ربوده ‌است.

رحمان‌پور از اواخر دهه‌ی۵۰ کار حرفه‌ای خود را به‌صورت جدی و نفس گیر در زمینه سرودن شعر، ترانه سرایی، آهنگ‌سازی و تنظیم ملودی‌های محلی و مقامی شروع نموده ‌است. لذا با جسارت می توان اظهار داشت که ایرج در این وادی خلاق و پویا ظاهر شده ‌است.

از مهم‌ترین امتیازات ویژه‌ی حنجره‌ ي زخمی زاگرس استعداد ستودنی او در خلق ترانه های تر و تازه و آفرینش ملودی های درخور این ادبیات است؛ همین امر توانسته موسیقی زاگرس را با همه ی گستره ‌اش تحت تأثیر خود قرار دهد تا جایی‌ که سروده‌ های او اتفاقی تازه در حوزه‌ ی موسیقی بومی و تا حدودی ملی است. حرکتی بی ‌بدیل که از نبوغ سرشار وی و تسلطش بر ادبیات روز و نیز تأثیر‌پذیری منطقی از وقایع ادبی ملی از نیما تا امروز سرچشمه می‌گیرد. اتفاقی که در گذشته و حال هنر لرستان کمتر نظیری برایش می توان پیدا کرد، ترانه‌ هایی متأثر از ناکامی‌ها، شکست‌ها، مشکلات مستولی شده بر مردمان زاگرس زبانی خاص و ویژه پيدا كرده  که اگر از این پس « ایرج‌خوانی»اش بنامیم، گزاف نگفته‌ایم.

جنس صدای ایرج رحمان‌پور قدرت انعطاف، حجم مناسب شور، وسعت و شفافیت زیاد، هم ‌زمان قدرت و قابلیت در بداهه ‌خوانی که او را صاحب صدایی ماندگار و همه ‌پسند نموده ‌است. از دیگر امتیازات صدای ایرج اجرای نواها و لهجه‌های مختلف به صورت بم، میانه و اوج است.

چه کنم؟ چاره ندارم که گاه زبان به تمجید تنه می‌زند و نگارنده هر بار به این صدا گوش می ‌دهد. گویی یک‌جا رضا سقایی، علی‌رضا حسن‌خانی و در نهایت همه‌ی دانش استاد علی‌اکبر شکارچی را در کنار خویش دارم.

از دیگر زیرکی ‌های ایرج پرداختن به آن بخش از موسیقی بومی زاگرس است که همواره بر زمین مانده ‌بود و کسی را جسارت نزدیک شدن به آن نبود. هوره و مور، این آواهای اساطیری انسان به صورتی شگفت ‌انگیز از پس هزاره ‌ها در میان مردمان زاگرس باقیمانده مانده و هنوز هیچ عزیزی را بی‌مور به خاک نمی‌سپارند و هیچ گردشی در کوهساران و چشمه ‌ساران بدون ‌هوره به دل نمی‌چسبد.

همین آوازها و تحریرهای تکان دهنده را ایرج همراه با موسیقی دستگاهی ایران به کار گرفت و مُهر خود را بر آن کوبید تا آن‌جا که آن را به فن و سبک شاه کارگونه‌ ی خود تبدیل نمود و آخر سر استفاده ‌ی او از همه ‌ی توان ارکستراسیون این آموزه ‌ی عملی موسیقی باعث گردید که بی‌هیچ اغراق امروز موسیقی لری در سطحی ارتقا یافته که قدرت رقابت با سایر تولیدات موسیقی بر ‌آمده از سایر فرهنگ های ایرانی را داشته ‌باشد.

شاهد مدعا، آثار ارجمندی چون:

« بهار باد» که به دنبال انتخاب و طراحی او و دانش استاد شکارچی فراهم آمد.

« داغ شقایق» که متأثر از شعر و ملودی او توسط آقای علی‌پور و استاد شهبازیان روانه‌ ی بازار شد.

« آینه‌ی اشک»، « گل آتش»، « سفر امید» و . . . هرچه اثر شنیدنی و دیدنی در موسیقی زاگرس است ردپا و نشان دست وی را بر خود دارد.

دریغا مدتی است به جای جان سپردن به آوای موسقی دل‌ نشین موسیقی، ملودی زمخت چکاچاک بیل و کلنگ مهمان اجباری اوست تا عملاً بشنویم:

  • انارسون بی‌چشمه
  • بهار بی‌رنگ و رشمه
  • کیچه‌یا سرد و بن‌بس
  • هنایا بی هنارس
  • سنگینی کز شونیا
  • سلام سرد هومسا

را بی‌مورد نسروده است.

اي حنجره زخمی زاگرس، دریغا! هرگز نتوانستم وصف حالت را آن چنانكه شايسته توست، بيان كنم.

چه خوش سروده ای:

  • غم ئیواره وُنیا دل تنگی جوونا
  • پا شوم سرد حونیا
  • کز سنگین شونیا
  • می‌کشم آخرش یار
  • دجو کردمه بیزار
  • بیداد از دست نساریا
  • که بی افتاو …بیداد!





نظرات:



متن امنیتی

گزارش تخلف
بعدی