بدون شرح

http://pix2pix.org/my_unzip/132991319413298037243.jpg





دو راهي عشق

دو راهی عشق

سخت ترین دو راهی عشق، دو راهی بین فراموش کردن و انتظار است

گاهی کامل فراموش می کنی و بعد می بینی که باید منتظر می ماندی

و گاهی آن قدر منتظر می مانی که می فهمی زودتر از این ها باید فراموش می کردی.






داستان پيرمرد خردمند

داستان پیرمرد خردمند

در یک دهکده، پیرمرد خرمندی زندگی می کرد. افرادی که به مشکلی بر می خوردند یا سوالی داشتند، به او مراجعه می کردند. یک روز یک بچه باهوش و زِبل که می خواست سر به سر پیرمرد خردمند بگذارد، پرنده ی کوچکی گرفت و آن را طوری در دستش گرفت که دیده نشود. بعد پیش پیرمرد رفت و به او گفت: پدربزرگ، من شنیده ام شما باهوش ترین مرد دهکده هستید. اما من باور نمی کنم. اگر راست است، می توانید بگویید که این پرنده ای که در دست من است زنده است یا مرده؟

پیرمرد نگاهی به پسر انداخت و فکر کرد اگر به او بگوید که پرنده زنده است، او با یک حرکت کوچک دستش پرنده را می کشد، و اگر بگوید که پرنده مرده است، او پرنده را آزاد می کند تا به خیال خودش ثابت کند که از پیرمرد باهوش تر است. پیرمرد دستش را روی شانه ی پسرک زبل گذاشت و با لبخند گفت: مرگ و زندگی این پرنده به اراده ی تو بستگی دارد.

http://dastanak88.blogfa.com/post-1392.aspx






گزارش تخلف
بعدی